آموزش راستگویی و صداقت به کودک
آموزش راستی و راستگویی به کودک باید سرلوحه آموزهها اخلاقی پیمان گیرد، آنهم نهتنها راستگویی و راستگویی در گفتار، بلکه راستگویی و راستگویی در اندیشه و جان. من کسانی را میشناسم که ناخودآگاه دروغ میگویند و سپس کوشش میکنند که خود را تبرئه کنند. کسی که عادت به راستگویی و راستگویی کرد، دروغ گفتن را ناشدنی میداند. باید گفت بسیار کم پیش میآید که اصلاً بهدروغ گفتن نیاز پیدا کند.
یکی دیگر از انگیزهها دروغ ترس است. کودکی که بدون ترس بزرگشده باشد، دروغ نمیگوید. نه برای آنکه اصول اخلاقی را مراعات کند، بلکه خودبهخود نیاز بهدروغ را حس نکرده است. کودکی که درست پرورش شده باشد و دوستی را حس کرده باشد، در اندیشههایش راستی و راستگویی وجود دارد. کودکانی که خلاف این ریشه بار آمده باشند، انجامپذیر است دروغ بگویند. دروغ گفتن را کسی به آدم یاد نمیدهد. کودک هنگامی بزرگ شد از ترس برای رهایی خود، دروغ گفتن را آغاز میکند و بیشتر این کار را بزرگترها به او یاد میدهند و به همین جهت باید با کودک راستگو و روراست بود وگرنه کودک دروغ میگوید. آنهم نه به خاطر آنکه میداند دروغ بد است و نباید گفت.
اگر میخواهید کودکتان را راستگو پرورش کنید به چند نکته باید توجه داشته باشید. در تمامی کودکان نیرو حافظه ناتوان است. هنگامیکه از او پرسشی بکنیم شاید او پاسخ آن را آن گونه که بزرگترها میدانند نداند. برای نمونه کودک تا چهار سالگی دوگانگی میان امروز و فردا را نمیداند و پاسخهایی که میدهد نمیتواند بهراستی درست باشد. یا اگرچه انجامپذیر است هر از چند گاهی داستانهای خیالی بگوید. برای نمونه بگوید که در حیاط پشتی خانه یک شیر وجود دارد. او بههیچوجه انگیزه دروغ گفتن ندارد تنها میخواهد بازی کند. به همین دلایل اغلب در گفتههای کودکان کوچک راستی وجود ندارد، ولی این دروغگویی هم نیست. کودک با تجسمات و تخیلات خود چیزهایی را میسازد که حقیقی نیست ولی دروغ هم نیست.
به یاد دارم که یک روزبه کودکم گفتم که بسیار شکلات نخورد وگرنه بیمار میشود. او شکلات بسیار خورد و بیمار شد و به مادرش گفت: «بابا گفت بیمار شو و من هم شدم.» او پس از ناخوشی کاملاً از ما پذیرفت که چه خوراکهایی خوب است و چه خوراکهایی بد، بدون آنکه نیاز باشد او را تنبیه کنیم یا بترسانیم. همیشه به یاد داشته باشیم که در آغاز کودکی بچه، باید بامحبت و حوصله با وی رفتار کنیم.
پدر و مادر گرامی، کودکان در یک سنی دوست دارند شیرینی بدزدند، پس بگوید که ندزدیده است. هنگامیکه پدر و مادری میبینند که بچه دروغ میگوید باید آغاز خود را بهجای او بگذارند و درک کنند که چرا دروغ میگوید و پس بسیار آسان است که به بچه بفهماند دروغ گفتن بد است و نیاز نیست. پدر و مادر باید کوشش کنند دلایلی که باعث دروغ گفتن کودک میشود را از میان بردارند تا بهدروغ گفتن عادت نکند. آگاه کردن و تندی عمل هیچ فایدهای جز ایجاد ترس بیشتر که خود علت دروغ گفتن است ندارد.
اگر میخواهیم که کودک دروغگو بار نیاید، راستی گویی کامل به کودک یکی از مسائل اصلی است. پدر و مادری که به کودک میگویند دروغ بد است و خودشان در حضور کودک دروغ میگویند بهگونهای که کودک متوجه این موضوع میشود، به کلی نیرو خود را در برابر کودک از دست میدهند. اندیشه راستی گفتن به کودک را کمتر کسی باور دارد. من باور دارم آدم و حوا هیچگاه راستی را به بچههای خود نگفتند و حتماً گفتند که ما هیچگاه چیزی را که برایمان خوب نباشد نمیخوریم!
گاهی رفتار پدر و مادر هم با کودک از روی راستی نیست برای نمونه خود را خشمگین نشان میدهند، یا دعوا میکنند ولی در راستی همه اینها به خاطر پرورش اوست. پدر و مادر نمیدانند هنگامیکه دروغی به کودک میگویند، کودک با همان باور کوچک خود میفهمد که به او دروغ گفتهاند ولی آیا این دروغ برای چه و به چه علت و دلیل بوده است و آیا نیاز بوده یا نه او اینها را نخواهد فهمید. پس از نظر او پدر و مادرش دروغ گفتهاند. باید دانست کودکی که پدر و مادرش را خطاکار دانست و فهمید خلاف آنچه را که به او بهعنوان اخلاق آموختهاند خودشان انجام میدهند، دیگر آنها را دوست نخواهد داشت و از آنها پیروی حقیقی نخواهد داشت.
من خودم خوب به یاد دارم هنگامیکه کودک بودم و این رفتار را از پدر و مادرم میدیدم رنج میبردم و حتی میگفتم اگر بچهدار شوم با او این کار را نخواهم کرد و تا به امروز به حرف خود وفادار ماندهام.
یکی دیگر از دروغهایی که اگر به کودک گفته شود برای او خطرناک است، تهدید کردن اوست بدون آنکه قصد انجام آن را داشته باشید. پزشک بالارد در کتاب «عوض کردن مدارک» خود نوشته «کودک را تهدید نکنید مگر آنکه بهراستی قصد تنبیه داشته باشید.» وقتی به کودک میگویید اگر این کار را بکنی تو را خواهم کشت و او باز آن کار را تکرار میکند و اتفاقی نمیافتد، او به کلی احترام و اعتقاد و مهربانیاش را از شما سلب خواهد کرد. درباره کاری که مهم نیست به کودک اصرار نکنید و او را منع نکنید ولی اگر این کار را کردید دیگر توقف جایز نیست. او را تهدید به تنبیه نکنید، مگر اینکه تنبیه بهراستی صورت گیرد. اگرچه انجام این کار به دست مردم بی سواد و نادان کار بسیار آسیبزنندهای است زیرا آنها معمولاً کودک را از چیزهایی میترسانند و به آن چیزها تهدید میکنند مانند زندانی شدن، تحویل پلیس دادن و یا کشتن. این کار کودک را هم بی اعتنا به قوانین میکند و هم ترسو و خشمگین بار میآورد. هنگامی که شما با اصرار کاری را از کودک میخواهید و بعد او میفهمد که میتواند آن کار را انجام ندهد فکر میکند ایستادگی کردن در برابر قوانین نتیجه مثبت خواهد داشت و اطاعت، فلسفه دروغی بیش نیست. در این حالت، پیمان آغازین آن است که برای انجام کاری به کودک بسیار پافشاری نکنید مگر آنکه بهراستی نیاز باشد و خودتان نیز به آن معتقد باشید.
یکی دیگر از کارهای دروغی که برای کودک بسیار بد است، رفتار با اشیای بیجان است چنان که گویی جان دار است. بیشتر پرستاران یا مادران هنگامیکه کوک به چهارپایه و یا میز برخورد میکند و آسیب میبیند چهارپایه یا میز را میزنند و آن را دعوا میکنند. این کار پیروی طبیعی کودک را از میان میبرد و کودک چون بسیار زود میفهمد که آن اشیاء چیزی نمیفهمند و ساخت دست دیگراناند، عقیدهاش از بزرگترها سلب میشود و احترامش به صنعت و مهارت کمتر میگردد.
دروغ گفتن درباره مسائل جنسی یکی از کارهای بسیار آسیبزننده است. انجامپذیر است پاسخ دادن به آن پرسش مقدور نباشد ولی میشود گفت اکنون هنگام این حرفها نیست. دراینباره کودک سؤالات زیادی میکند. برخی از آنها پاسخ دارند و بعضی نیز ندارند. برخی از پاسخها مقتضی سن او نیست ولی درهرصورت سؤالات کودک را بدون پاسخ نباید گذاشت؛ و پاسخ دروغ و یا نادرست نباید به او داد. اگر بچه درباره دین پرسش میکند دوستانه آنچه را خود به آن معتقد هستید را به او بگویید.
اگر درباره مرگ پرسش میکند، پاسخ درست بدهید. اگرچه درباره مسائل مهمتر مانند جنگ یا سیاست پرسش پرسید، پاسخ باید داد. هرگز به او نگویید تو اکنون کودکی و نمیفهمی مگر در مسائل علمی مانند برق یا همانند آنکه میتوان گفت این کار معلوماتی نیاز دارد که تو هنوز نداری.
نه بیشتر از آنچه کودک میتواند دریافت کند به او بگویید و نه کمتر؛ زیرا آنچه را که بفهمد باعث میشود که کنجکاویاش تحریک و هوشش بیشتر شود و تمایل به مسائل علمی در او بیدار شود.
خلاف راستی به کودک گفتن اعتماد او را به کلی از میان میبرد. کودک هر چه را که بزرگترها به او بگویند بهآسانی قبول میکند. هنگامیکه گفته آنها درست باشد اعتماد کودک زیاد میشود. درست مانند هنگامیکه من به کودکم گفتم شکلات بسیار خوب نیست و باعث بیماری میشود، هنگامیکه او دید راستی داشت و بیمار شد، حرفهای دیگر مرا نیز بهآسانی باور میکند. ولی اگر شما کودک خود را تهدید به کارهایی کردید که راستی نداشت یا او را از کاری بازداری کردید و او زمانی دیگر فهمید که میشود بهآسانی آن کار را کرد و اتفاقی هم نخواهد افتاد، کودک دچار یک حالت خشمگین و غیر مطمئن و بیاعتمادی خواهد شد.
ما در دنیایی زندگی میکنیم که پر از فریب و دغل است. پرورش کردن کودک بهطوریکه دغل نباشد کار بسیار دشواری است و شاید راستگویی و راستگویی در جامعهای که همه دروغ میگویند یک نوع ضعف است ولی من این ناتوانی را ترجیح میدهم.
میگویند چرا ما میخواهیم کودک را راستگو و با عزت نفس پرورش کنیم چنانچه که میدانیم این صفات باعث عقبماندگی و عدم موفقیت او خواهد شد، من شخصاً ترجیح میدهم کودک خودم در گفتار و رفتارش راستگویی و راستگویی داشته باشد ولو اینکه در جامعه موفقیت زیادی کسب نکند. بنده باور دارم او از این مسائل اخلاقی سرانجام نتیجه خود را خواهد گرفت.
منبع: آموزش و زندگی بهتر، برتراند راسل، ترجمه ناهید فخرایی