بهاره رهنما سفیر انجمن حمایت از حقوق کودکان کار و سفیر بیماران مبتلا به هموفیلی
بهاره رهنما متولد ۱۰ آذر ۱۳۵۲ در اراک است . پدر وی جلال رهنما و مادرش پروین قائم مقامی (بازیگر) می باشد. حرفه وی بازیگری و نویسندگی است .او کارشناسی حقوق قضایی را از دانشگاه آزاد گرفته است.
.
.
همسر او پیمان قاسم‌خانی نویسنده سینما و تلویزیون است. این زوج دختری به نام پریا قاسم‌خانی دارند که تجربه حضور در تئاتر «پنجره‌ها» و فیلم سینمایی بانو را دارد.
.
.
به گفته ی هنرمندان و هنردوستان بهاره رهنما در طی فعالیت های هنری خود توانسته جایگاهش را در عرصه هنرپیدا کند و حتی پا فراتر گذاشته و توانسته حامی کودکان کار و سفیر بیماران هموفیلی ایران شود.که بسیاری از فعالیت ها چون اجرای نمایش پیرمرد و ببر برای کودکان و حمایت ویژه از بیماران هموفیلی که به تازگی بر روی صحنه رفته بود وبخش چشمگیری از درامد حاصله آن به این افراد اختصاص یافت.
وی طی انتشار مطلبی گفت که : در طی سال‌هایی که به عنوان سفیر کودکان بیمار و بیماران هموفیلی در ایران فعالیت می‌کردم، از کودکان چیزهایی را یاد گرفته‌ام که بسیار آموزنده‌تر از بزرگسالان است و برای حضور و فعالیت در چنین مسیری همواره خدا را شکر کرده‌ام.
.
.
وی نمونه ای از این درس های آموزنده اش را به دوستدارانش نیز گوشزد کرد.
این‌روزها که عذرخواهی‌کردن، کناره‌گرفتن و کوتاه‌آمدن در بین آدم‌بزرگ‌ها اینقدر کار سختی شده باز هم از بچه‌ها و نوجوان‌ها چیزهای بهتری می‌توان یاد گرفت تا از مدیران و مسوولان و آدم بزرگ‌هایی که وقتی دو زن تصاویر سوختن و آویزان‌شدنشان از ساختمان‌های بی‌استاندارد این شهر همه رسانه‌ها را پر می‌کند، حتی یک عذرخواهی هم نمی‌کنند چه برسد به کناره‌گیری. در تمام مدتی که بنا بر مسوولیت همراهی با کودکان در جاهای مختلف کنارشان بودم اینقدر لحظه‌های خوب را با آنها شریک شدم و درس‌های خوب از آنها گرفتم که حالا می‌دانم کودکان و البته حیوانات بهترین معلمان برای بکر رفتارکردن و بکر دوست‌داشتن و واقعی زندگی‌کردن هستند. ستون این هفته‌ام را برای «امیرحسین حبیبی» می‌نویسم و به او تبریک می‌گویم. به همه آقایانی که دوشنبه شب‌ها در برنامه۹۰ سر هم داد می‌زنند یا مدیران جدیدی که در رسانه‌ها مدیران قبلی را با الفاظ عجیب‌وغریب مورد عتاب قرار می‌دهند و تمام کاسه‌کوزه‌ها را سرشان می‌شکنند پیشنهاد می‌کنم که به عمل بزرگ امیرحسین نگاهی بیندازند. در برنامه قرعه‌کشی برنج آوازه در تلویزیون امیرحسین حبیبی و آقایی دیگر در قرعه‌کشی نهایی به جایزه صدمیلیونی می‌رسند و در نهایت امیرحسین نوجوان ۱۲ساله جایزه صدمیلیونی را می‌برد و مرد رقیب او که مرد میانسالی است که قبلا اعلام کرده که مستاجر است وگفته بود که با این پول می‌خواهد خانه بخرد، از چنین شانسی بی‌بهره می‌ماند.
هفته بعد امیرحسین شجاع و مهربان با همراهی خانواده‌اش که قطعا آنها هم از چنین صفاتی برخوردار بوده‌اند با برنامه و رقیبش تماس می‌گیرد و جایزه را با رقیبش نصف می‌کند. ۵۰میلیون در دنیای کودکانه او وسعتش خیلی بیشتر از میزها و مقام‌ها و چیزهایی است که ما بزرگ‌ترها امروز به‌خاطرشان یکدیگر را با چنگ‌ودندان زخمی می‌کنیم. آفرین بر امیرحسین حبیبی، نوجوان برومند کشورمان.
.
.
خالی از لطف نیست که نگاهیکوتاه داشته باشیم به اولین یادداشت بهاره رهنما را در خصوص حمایت از کودکان کار که در روزنامه شرق منتشر شد
۱۰سال پیش دیدن یک بچه سه‌ساله لای چرخ‌های ماشین سر چراغ‌قرمزها و بزرگراه‌های این شهر اتفاق عجیبی بود حالا اما انگار دارد این موضوع تبدیل به یکی از تصویرهای روزمره تهران، مثل درختان و تیرهای چراغ برق و نرده‌های کنار بزرگراه‌ها می‌شود. اینکه داریم عادت می‌کنیم به شهری که کارکردن کودکان سر چهارراه‌هایش اتفاق ساده‌ای است، نوعی از تسری خشونت در شهر ماست که اتفاق خوشایندی نیست و خیلی هم خطرناک است. بارها گفته‌ام و گفته‌ایم که ایرانِ فردا را همین کودکان می‌سازند، نه فقط کودکان ما که از امنیت، رفاه و بهداشت نسبی بهره‌مندند، بلکه همه کودکان. به عنوان سفیر انجمن حمایت از حقوق کودک، موظفم این نکته را به مدیران و شهروندان یادآوری کنم که طبق کنوانسیون حقوق کودک که ما سال‌هاست به آن پیوسته و موظف به اجرای مفاد آن هستیم فارغ از هر مرز جغرافیایی و دینی یا قومیتی به هر انسان زیر ۱۸سال کودک اطلاق می‌شود و یکی از حقوق مهم این کودکان حق بهره‌برداری از تحصیل و بهداشت است که دولت‌های عضو با کمک نهادهای ذی‌ربط مثل شهرداری باید چاره‌ای بیندیشند تا این حداقل امکانات برای همه کودکانی که در ایران زندگی می‌کنند، حتی کودکان تبعه کشورهای دیگر حتی افغانستان اعمال شود.
.
.
نگاهی کوتاه به فعالیت های هنری بهاره رهنما
.
.
کتاب های منتشر شده از بهاره رهنما
.
چهار چهارشنبه و یک کلاه گیس ” در تابستان ۱۳۸۸”
مالیخولیای محبوب من
زن باران
ماه هفت شب
فعالیت در تئاتر
- نگار در چشمهای تو اسب میدود(بازیگر)- نویسنده: سهراب حسینی- کارگردان :طاها ذاکر
- ۱۳۹۳ – آرسنیک و تور کهنه (بازیگر)[۴]
- ۱۳۹۳ – دور همی زنان شکسپیر (بازیگر، نویسنده و کارگردان)[۵]
- ۱۳۹۲ – با من بستنی می‌خوری؟ (بازیگر و کارگردان)[۶]
- ۱۳۹۲ – بادی که تو را برد‚ مرا خشک کرد – کارگردان:علی نرگس نژاد
- ۱۳۹۲ – پسران آفتاب – کارگردان:سیامک صفری
- ۱۳۹۱ – غبار – کارگردان:بهاره رهنما
- ۱۳۹۱ – چشم‌هایی که مال توست – کارگردان:نسیم ادبی
- ۱۳۹۱ – این تابستان فراموشت کردم – کارگردان: بهاره رهنما
- ۱۳۹۱ – خیال‌های جاده جاجرود – تهران – کارگردان:غزاله معتمد
- ۱۳۹۱ – گروتسکی بر تبار شناسی دروغ و تنهایی – کارگردان:سجاد افشاریان
- ۱۳۹۰ – تراس – کارگردان:محمدرضا خاکی
- ۱۳۹۰ – فیل – کارگردان:بهناز نازی
- ۱۳۹۰ – می‌خواهم با میوسوو ملاقات کنم – کارگردان:محمود عزیزی
- ۱۳۸۸ – هاملت با سالاد فصل – کارگردان:هادی مرزبان
- ۱۳۸۷ – خدای کشتار – کارگردان:علیرضا کوشک جلالی
- ۱۳۸۴ – تئاتر پنجره‌ها – کارگردان: فرهاد آییش
- ۱۳۷۹ – تله تئاتر پیش از آشنایی
- ۱۳۷۵ – تله تئاتر «ای نسیم باران»
سریالهای موفق تلویزیونی
- خوب بد زشت (۱۳۹۳)
- پژمان (۱۳۹۲)
- خداحافظ بچه (۱۳۹۱)
- چک برگشتی (۱۳۹۰)
- گاوصندوق (۱۳۸۸)
- مامور بدرقه (۱۳۸۷)
- مرد هزار چهره (۱۳۸۶)
- کتاب فروشی هدهد (۱۳۸۵)
- زیر زمین (۱۳۸۵)
- من یک مستأجرم (۱۳۸۲)
- ملاصدرا (مجموعه تلویزیونی با نام روشنتر از خاموشی) (۱۳۷۹)
- داستان یک شهر۲ (۱۳۷۹)
- بازگشت به خانه (۱۳۷۵)
نویسندگی فیلمنامه
- شبهای برره(یکی از نویسندگان)
- باغ مظفر(یکی از نویسندگان)
- شمس العماره(یکی از نویسندگان)
حضور در شبکه نمایش خانگی
- شام ایرانی به کارگردانی بیژن بیرنگ
- ساخت ایران (۱۳۹۰)
- شرف خانواده فاضل (۱۳۹۲)
.
.
و در آخر علت شکایت بهاره رهنما از نادر فتوره چی
نادر فتوره‌چی، روزنامه‌نگار و مترجم، در فیسبوک خود یادداشتی در انتقاد از رهنما و فعالیت‌های اجتماعی او نوشت که بحث‌های زیادی در شبکه‌های اجتماعی اینترنتی راه انداخت. وی با شکایت بهاره رهنما به اتهام نشر اکاذیب، توهین و تشویش اذهان به دادگاه احضار شد.
این یادداشت واکنش بهاره رهنما و پیمان قاسم خانی، همسرش را در پی داشت. رهنما مدتی قبل از انتشار این مطلب، در برج میلاد به مناسبت عزاداری‌های عاشورا، مقتل‌خوانی کرده بود.
بهاره رهنما چندی بعد از شکایت خود صرفنظر کرد.
.
.
.
.
منبع : مریض خونه
