تنبیه کودکان
در باستان کیفر کردن پیش آمد مهمی انگاشته میشد و معتقد بودند کیفر پسر یا دختر، اصلی مهم است و برای پرورش نیاز است. کارآزمودگان تعلیم و تربیت، کیفر را عملی انسانی نمیدانند. روسو معتقد بود که باید تربیت را به طبیعت واگذار کرد. امیل کیفر را در برخی زمانها ضروری میدانست.
امروزه، شماری باایمان کامل معتقد به کیفر کردن سخت هستند و شماری مطلقاً با کیفر مخالف هستند و میگویند بدون کیفر هم میشود کودک تعلیم و تربیت کرد و میان این دو اندیشه فاصله زیادی وجود دارد. ولی من (برتراند راسل) معتقد هستم کیفر گاهی و بهندرت در تعلیم و تربیت کارآمد است، ولی گمان نمیکنم کیفر خیلی جدی لازم باشد. از دیدگاه من با تندی سخن گفتن یا کمی بدرفتاری در کار و رفتار خود گونهای کیفر است.
هنگامیکه بچههای من باهم بدرفتاری میکردند، مادرشان فقط با اخم کردن و یادآوری کردن آنها را آرام میکرد و هیچگاه احتیاج به کیفر شدید نبود و نتیجه هم بسیار خوب بود. اگرچه وقتی کار به مرحله کیفر جدی میرسید، ما او را در اتاقی درباز میفرستادیم و میگفتیم تا خودت را اصلاح نکردی حق نداری از اتاق خارج شوی. او پس از چند دقیقه با گریه میآمد و قول میداد که اصلاحشده و بهراستی رفتارش بهتر میشد.
هیچگاه ما احتیاج به کیفر شدید را حس نکردیم. با روش آموزش پیشین و اعتقاد به کیفر شدید، کودک اصولاً بد اخلاقتر و نافرمانتر میشود. اگر کودک رفتارش بی اندازه بد است، باید پذیرفت که گناه این کار به گردن پدر و مادر است و کودک با داشتن پدر و مادر منطقی و منظم، بیگمان کودک منطقی و حرفگوشکنی تربیت خواهد شد.
کودک پیش از هر چیز باید مطمئن شود و حس کند که او را دوست دارند. پسازآن، پدر و مادر میبایست «نبایدها» را به کودک گوشزد کرده و دلایل آن را به او بگویند و بهراستی آن را از روی صداقت بیان کنند.
در خانواده ای که منطق بر قرار باشد، هیچگاه احتیاج شدید به کیفر پیدا نخواهد شد.
هنگامی که بچه لوس است و از آزار رساندن به بچههای دیگر لذت میبرد، باید او را کیفر کرد و مانع از ادامه این رفتار او شد؛ اما برای این کار لازم نیست که او را بهسختی کیفر کرد. تنها کافی است که برای نمونه به او اجازه داده نشود که در جمع بچههای دیگر شرکت کند. همین کار باعث میشود که او ببیند که کودکان دیگر در جمع خود از وجود هم لذت میبرند و او بیبهره شده است، خود کیفر موثری است. من (برتراند راسل) اصولاً میل دارم که کیفر چیزی باشد که بچه آن را دوست نداشته باشد و از آن ناراحت شود، نه کاری که باعث دلشادی یا ترس او بشود.
کودک میل زیادی به یادگرفتن دارد و اصولاً برای یادگیری نیازی بهزور نیست. مگر اینکه بهطور درست عمل نشود. همین موضوع درباره خواب و خوراک هم صدق میکند. جای دودلی نیست که خواب و خوراک از احتیاجات ضروری کودک است ولی هنگامیکه پدر و مادر درست عمل نمیکنند، کم کم کودک تصور میکند که خواب و خوراک او به نفع پدرومادر است و اگر بچه مطمئن است که اشتها دارد باید سر والدین خود منت بگذارد تا بخوابد یا غذا بخورد. در صوتی که اگر درست عمل شود کودک این نیازها را خودبهخود طلب خواهد کرد، مگر اینکه بچه بیمار و یا ناخوش باشد که پیش آمد بهراستی فرق میکند. پس نباید کودک را برای مسائل مورد نیاز خودش کیفر کرد. تنبیههای کم برای اشتباهات کوچک مفید است (مثلاً برای اصلاح رفتار و حرکات).
دلگرمی و سرزنش یکی از بهترین روشهای کیفر برای کودکان کوچک است و برای جوانان بیشتر کارآمد است، بیگمان اگر شخص کیفر کننده مورد احترام و قبول آنها باشد. اگرچه از دیدگاه من، اگر آموزش با دلگرمی و سرزنش همراه نباشد، نمیتواند به نتیجه برسد. البته نباید برای این کار احتیاط را از دست داد. در درجه نخست باید دقت کرد که کیفر با نوع کار انجامشده هماهنگی داشته باشد. هیچگاه نباید به کودک گفت که تو این کار را بدتر از کی و کی انجام دادهای یا کی و کی از تو بهتر است. این پیش آمد نخست در کودک ایجاد کوچک بینی بسته به دیگران میکند و دوم ایجاد حس دشمنی. اصولاً باید روش سرزنش را کمتر از دلگرمی به کاربرد. سرزنش باید در هنگام خیلی ضروری انجام شود و همینکه موضوع از بین رفت فراموش شود. هیچگاه نباید برای کارهای عادی و مسائلی که انجام آن الزامی است دلگرمی به کاربرد. مثلاً برای انجام یک کار دلیرانه یا کار خوب و غیرمنتظره مانند گذشت برای دیگران و همانند آن باید دلگرمی به کاربرد تا باعث رشد فرهنگرفتار کودک گردد. در آموزش و یاد گیر اگر کودکی یک کار درستی را بهراستی درست انجام داد شایستگی دلگرمی دارد. دلگرمی برای انجام دادن کارهای چالش و ناشدنی نیاز است و بهویژه جوانان از آن لذت میبرند و خوشنود میشوند. ولی نباید کاری کرد که انگیزه جوانان دلگرمی شدن باشد، چون اصل این است که آنها باید برای نفس کار و شیفتگی به آن کار و حس انجام آن زحمت بکشید و پیشرفت کنند.
کیفر کردن قسمت کوچکی از تعلیم و تربیت است و باید با روش درست انجام شود و خیلی نادرست است که پدر و مادر منتظر شوند تا کودک کوتاهیای را بکند و بعد او را کیفر کنند. اگر کودکی دوست دارد که کار اشتباهی را انجام دهد، اگر ما بردباری کنیم و در هنگام بزهکاری او را کیفر کنیم، تنها به کودک یاد میدهیم که باید گونهای آن کار را انجام دهد که پدر و مادر او را نبینند و پنهانی باشد. باید پیش از انجام اشتباه آگاهی کافی به کودک داده شود. باید بهراستی برای او توضیح داد تا موضوع بهراستی برایش روشن باشد.
این کارها را باید از کوچکی آغاز کرد ولی همیشه روش کار باید گونهای باشد که بامحبت و دلبستگی همراه باشد و کودک آن را درک کند. هیچگاه کاری نکنید که بچه فکر کند که شما از روی خشم او را کیفر میکنید، بلکه باید کیفر را هم گونهای از تعلیم و تربیت حس کند. با این روش هیچگاه سنگدلی و بدرفتاری در کودک رشد نخواهد کرد.
کیفر کودک باید به صورتی انجام گیرد که او بفهمد کار بدی کرده است و کیفر میشود. نه اینکه او احساس کند چون ناتوان و کوچک است کیفر میشود.
کیفر بدنی هرگز درست نیست. چهبسا کودک به علت درد در آغاز اندوهگین شود ولی بعدها هیچ اهمیتی ندهد. این کار حس بدرفتاری و قساوت را در کودک رشد میدهد. دیدهشده است که کودک به کیفر بدنی عادت کرده و آن را یک عمل عادی تلقی میکند و نتیجه میگیرد که با زور بدنی و آزار دیگران میتواند در زندگی کامیاب باشد و نیرو به دست آورد. کیفر بدنی، اعتماد کودک را از پدر و مادر و معلم کم میکند، چیزی که وجودش لازم و ضروری است.
پدر و مادر باید گونهای کودک خود را تربیتکرده باشند کودکشان آنقدر احساس آزادی کنند که در حضور آنها همانگونه در غیبت آنان رفتار میکنند، رفتار کنند. این نشان میدهد که کودک از حضور پدر و مادر خود لذت برده و بهراستی احساس آرامش دارد.
دوستی و علاقه به کودک، بزرگترین هدیه ای است که طبیعت به پدر و مادر داده است و بیشتر از روی رفتار خود پدر و مادر، از این بخشش برخوردار نیستند. این کافی نیست که به کودک بگوییم که باید پدر و مادرت را دوست داشته باشی و این وظیفه کودک است ولی هیچ کاری که این دوستی را به وجود بیاورد انجام ندهیم. کسانی که تصور میکنند دوستی وظیفه است، کسانی هستند که دوستی و احساس هیچچیزی را درک نکردهاند و روابط آنها فقط براساس بدرفتاری و عدم احساس انسانی است. کیفر نادرست یکی از نشانهها همین گفتار است.